۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

سکوت

نمی دانم چرا نوشته هایم راضی ام نمی کند!
انگار قلمم دیگر نا ندارد
جوهر ذهنم خشکیده!

۳ نظر:

  1. 139..
    سلام رفیق
    چه طوری ؟
    الان هنوز قلم ات تو خلسه ترک قبلیه
    بذار راه بیفته..
    بذار نوشته بشه...
    یواش یواش راه شو پیدا می کنه
    اینجوری اگه زندونیش کنی حالا حالا ها نمی تونی افکارت رو بنویسی

    الان مرحل ایه که فقط باید بنویسی
    .
    اولش هم نمی خواد بلند بنوسی
    یک روایت یک خطی بگو
    .

    سخت نگیر
    درست می شه:D

    ارادت :)

    پاسخحذف
  2. باز دم تو گرم که می نوسیو راضی نمیشی!من ذهنم پر کلمس!پر فکر!پرحرف!اما نمیتونم بنویسمشون!

    پاسخحذف
  3. سلام
    پارسال دوست، امسال آشنا...
    بي خبر مي آيي و مي روي...
    من اما ردت را تا به اينجا گرفتم:)
    قبلاً يه زنگي مي زدي، يه حالي مي پرسيدي... سرت گويا خيلي شلوغه;)
    شاد باشي

    پاسخحذف