۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

نقطه اي براي شروع نه براي پايان

هنوزم که هنوز است به رفتن فکر می کنم
باید دوباره نوشتن را آغاز کنم
تو خودت خوب می دانی که رفتن دلیل بر نبودن نیست
می توانم نباشم اما بیشتر از همیشه در کنار تو باشم
بی پرده می گویم:این روزها می ترسم گذر سال ها از من کس دیگری بسازد
کاش زمان فرصت آن را به من می داد که یک بار دیگر حضور تو را در آن روزهای دوست داشتنی در آن روزهایی که نه منی بود نه تویی نه خانه ای و نه کاشانه ای تجربه کنمتنها آرزویم این است که گذر سال ها از من و تو کس دیگری نسازد!